پنجشنبه ۷ بهمن ۰۰
همیشه فکر میکردم که آدم تنها همیشه تنهاست و یه حیوون خونگی هیچ وقت نمیتونه سرگرمش کنه. تا اینکه به خودم اومدم و دیدم یک ساعته دارم با مرغ عشقم بازی میکنم و میخندم و حواسم به ساعت نیست :)
آره! من یه دونه مرغ عشق سبز رنگ دارم و اسمش هم طلاست. چند ماهه که دارمش. و فکر میکردم وقتی سرکار باشم خیلی تنها میشه، ولی خب هم من و هم طلا با هم کنار اومدیم و لحظات تنهاییمون رو با هم قسمت میکنیم. :)