اتاقم اینقدر شلوغ شده بود که حتی حال جمع کردنش را هم نداشتم چه برسد به اینکه بخواهم از پایه تمیزش کنم. اما بالاخره عزمم را جزم کردم و امروز از صبح تمام اتاقم را ریختم بیرون و کلی وسیله به درد نخور را ریختم سطل و از اول همه جعبه کفش هایی که تغییر کاربری داده بودند را چیدم.
وسیله زیاد دارم و جا کم. و از انجایی که باید همه چیز را دسته بندی کنم هر چه جعبه کفش و جعبه پستی بود را جمع میکردم و امروز همه وسایل زیر تختم را دسته بندی کردم. نمیدانید کمبود جا چقدر وسیله روی دستت میگذارد بخصوص اگر از یک اتاق با کمدی بزرگ و جادار به اتاقی کوچک به همراه یک قفه کتاب کوچک نقل مکان کنی! انی شد منی که وسواس داشتم زیر تختم یه دستمال بیفتد حالا پر از وسیله هایی بود که التماس میکردند ما را مرتب کن!
یک جعبه مخصوص جوراب ها، یکی مخصوص روسری ها، یکی برای لوازم گلدوزی، یکی برای لوازم نقاشی، یکی برای روبان ها، حتی داخل جعبه ها را هم جدا کردم و سوزن ها داخل یک جعبه و مروارید ها داخل یکی دیگر...
و این مرتب کردن زیر تنها یک صبح تا ظهر بود و و هنوز کل اتاق بهم ریخته بود😑.
به هر حال یک ساعتی میشه که با تمام ارادهام بالاخره این اتاق رو از آشوب نجات دادم و حالا ذهنم چنان آرامشی گرفته که دوباره با دولینگو یادگیری زبان آلمانی رو بعد از وقفه یک ماهه شروع کردم و تصمیم گرفتم برگردم به زندگی مرتب و با نظم گذشته. البته همچین هم منظم نبود ولی حال دلم به مراتب بهتر بود و این رو مدیون مراقبت های خودم از خودم میدونستم.
حالا وقتشه بیشتر از خودم مراقبت کنم. 🌿💛