The Z.coli

زیکُلای / روزمره نویس

29. کار نکن تا به جایی برسی!

یا از بند پ استفاده کن! 

پیش آگهی: از نام مستعار افراد استفاده شده است.

 

مطمئنا با دیدن تیتر به این فکر کردید که مگر میشود با تنبلی و کار نکردن به جایی رسید؟ باید بگویم بله متاسفانه! 

اولین تجربه‌ام نیست که میبینم کسی با تلاش نکردن و کار نکردن نه تنها پسرفت نکرده بلکه پیشرفت بسزایی هم داشته به گونه‌ای که وقتی میبینی برای جایگاهی که تلاش کردی یک نفر دیگر با کار نکردن، پولدار بودن و حتی با پارتی داشتن به راحتی تصاحبش کرده و دیگر برای تو جایی وجود ندارد تمام انگیزه‌ات ته میکشد و تو غرق میشوی در دنیای عجیب و غریبی که روزگاری برایش هدف داشتی! به همین سادگی!

دبیرستان که بودم، پیش دانشگاهی، همه باید از شنبه تا سه شنبه سر کلاس‌ها حاضر بودند و هیچ کسی حق غیبت نداشت به جز یک نفر! که وقتی اعتراض کردیم جواب معاون حاکی از تبعیض شدید ناشی از نفوذ والدین بود:" سیما برای کلاس کنکور به تهران میرود! هر وقت شما هم رفتید دیگر نیایید مدرسه." بماند که سیما پزشکی دانشگاه آزاد قبول شد آخر.

نتایج کنکور که آمد من با تلاش و کوشش خودم علوم آزمایشگاهی قبول شدم. روز ثبت نام چه دیدم؟ بله! یکی از بچه های کلاس که اتفاقا از تنبل ترینشان بود. هر وقت دبیرها امتحان میگرفتند یکی از کمترین نمرات برای او بود و هیچ وقت ندیدیم تراز قلم چی‌اش بیش از چهارهزار شود،با استفاده از سهمیه پزشکی آورده بود و قرار بود مثلا خواهر و برادر هایش پزشک شود! 

مشغول گذراندن طرح شدم. در یکی از خانه بهداشت ها بهورزی است با 5 سال سابقه خدمت. این خانم نه چندان محترم نه تنها کار نمیکند و ارباب رجوع و بیماران از دستش ناراضیند بلکه بر این عقیده است که کاردان مرکز _ به عبارتی دست راست پزشک یا همان رییس مرکز_ جایش را گرفته و هر دفعه که می‌اید به راحتی روی تک تک اعصاب ما راه میرود و اخر هم با خیال راحت برمیگردد خانه بهداشت خودش. اکثر اوقات مرخصی است آنهم نه استحقاقی بلکه میگوید" من دوشنبه میروم استعلاجی"!! مگر میشود آخر؟! با همه سر جنگ دارد. مثل این که قبلا 4 بار دیگر جابه جایش کرده‌اند و همه مراکز او را میشناسند. به قول خودش کار نمیکند تا به پستی که استحقاقش را دارد برسد(منظورش کاردان مرکز است وگرنه بودنش در هر سازمانی خیانت به آن سازمان است) حدود یک سال است که تحملش کرده‌ایم. حداقل همه ما یکبار به مدیر کل اعتراض کرده‌ایم که چرا این زنک را سرجایش نمینشانید؟ 

القصه با بستن در خانه بهداشت،کار نکردن و اینکه برود دایما زیرآبمان را بزند رفت، مدیرکل تسلیم شد و پستش را ارتقا داد!!! دقت کنید ما که کار کردیم یا خانم ش که زن پرتلاشی است نه، همان زنک که کار نمیکرد ارتقا مقام یافت! دیدید؟ به چه راحتی؟ به همین سادگی! سادگی‌اش در چیست؟ که این خانم از طریق شوهرش یک پارتی کلفت دارد که حتی مدیرکل هم حق ندارد روی حرفش حرف بزند!

بند پ دارید؟ تبریک میگویم شما به جایی میرسید! 

۲ نظر
ناشناس
۲۶ مهر ۲۰:۳۵

نخندید بهم ولی بند پ چیه؟ :|

پاسخ :

تو مرکزمون پول و پارتی معروف شده بع بند پ.
این بند هر چی هم باشه گریه داره...

شِفا 💚🌿
۲۷ مهر ۱۵:۱۱

با اینکه قرار نیست اتفاق خاصی با خرد شدن اعصابم بیفته بازم اعصابم خرد میشه و کامم تلخ:(

پاسخ :

کاش منم میتونستم اعصابم خرد نکنم بابتش ولی آدم از ظلم به ستوه میاد! :(
و این خودش ظلمه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
About me
پس از تاریک ترین ساعات شب
خورشید طلوع میکند...



کارشناسی آزمایشگاه تشخیص طبی

طرحم را در آزمایشگاهی روستایی و دور از شهر گذراندم

اکنون خانه دار
و تا ابد یک مادر...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان