The Z.coli

زیکُلای / روزمره نویس

۳۹. جمع تناقضات است!

دیروز ظهر در روستای ما قتلی رخ میدهد، البته این سومین قتل امسال است!! هیچ کس نفهمیده جریان از چه قرار بوده، ولی در دعوا یکی چاقو میکشد بیرون و فرو میکند در قلب و خلاص!

همکارم میگوید:"قاتل آدم آرام و مودبی بوده!" بقیه تصدیقش میکنند ، میپرسم:" چه کاره بوده؟" میگوید:"مواد فروش" :|

۴ نظر
خاموش بی شعله
۰۳ دی ۱۸:۲۵

توی یه روستا، سه تا قتل، یه خورده زیاد نیست ؟؟؟

تناقصات بین ظاهر و درون افراد هستش که اونهارو جالب و جذاب و شخصیت در ذهن درست می کنه ... قاتل هم همینطوری بوده تا حدودی :)

پاسخ :

این روستایی که من میرم معروفه تو شهر به دعوا و بزن بهادر ها. 
و معمولا چاقو خورده و زخمی تو درمانگاهمون میان و یه وقتی هم یه جوری میزنن که طرف درجا میمیره و میشه قتل!! کم نبوده آدمایی که از زندان آزاد میشن و شیرتر میشن!

اصلا خیلی شدید این تناقض برام جالب بود!
شِفا 🖤🕳️
۰۳ دی ۱۸:۳۱

خب حداقل معادل کلمه موادفروش رو فهمیدیم!! مؤدب و آرام =/

پاسخ :

 لغت نامه جدید باید بنویسم :)))
عارفه صاد
۰۳ دی ۲۱:۲۹

جدی میگی؟

چقدر ترسناک

اونجا مراقب خودت باش

پاسخ :

تا الان که لطف خدا بوده
ان شا الله از این به بعدشم باشه 😬
ممنون :')
خاموش بی شعله
۰۴ دی ۱۸:۲۷

روستای ما و روستایی بقل دستی یه جورایی به ده بالا و ده پایین معروفن هم با همدیگه اختلاف شدید و دعوا دارند و بزن و بکوب با کلاش هم داشتیم اما خدایی طی چندین سال اندازه یک سال روستای مذکور تلفات ندادیم ... این برام خیلی عجیب بود ...

پاسخ :

این همه قتل هم اینجا عادی نیست. ولی خب امسال کلا سال عجیبی بود، سال اراذل و اوباش!!!
About me
پس از تاریک ترین ساعات شب
خورشید طلوع میکند...



کارشناسی آزمایشگاه تشخیص طبی

طرحم را در آزمایشگاهی روستایی و دور از شهر گذراندم

اکنون خانه دار
و تا ابد یک مادر...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان