کمتر کتاب میخوانم اما سعی کردهام مداومت بر کتابخوانی را از دست ندهم. با تاخیر و احترام فراوان کتاب های فروردین در خدمت شما.
۱. سنت شکن
در واقع "سنت شکن"، "شورشی" و " هم پیمان" مجموعه های سه جلدی ورونیکا راف است. که اتفاقا وقتی جلد اول یعنی سنت شکن را آغاز کردم متوجه متفاوت بودن داستانش و در عین حال شبیه بودنش شدم. متفاوت از سایر کتابهای این ژانر و مشابه آثار هالیوودی. اتفاقا از این سه جلد هم سه فیلم سینمایی اقتباسی هم ساخته شده است.
وقتی کتابش را میخواستم شروع کنم خیلی ها تعریفش را کردند، حتی از فیلم هایش. نظرات داخل سایت ها را خواندم و نظر منفی ندیدم، پس تصمیم گرفتم بخوانم. داستان نو است و سعی شده قهرمان داستان یک دختر ۱۶_۱۷ ساله باشد، دختری که از نظر جسمانی شاید خیلی قوی نیست اما باز هم تلاش خود را میکند.
شخصیت اصلی داستان مثل آدم های عادی شکست میخورد و اشتباه میکند، اما هراسی از شکست خوردن ندارد چرا که اگر خودش را ببازد یعنی زندگیاش را هم باخته. فضای داستان در دنیای پسا آخرالزمان رخ میدهد که در اثر جنگ های طولانی اکثریت جوامع از بین رفته اند و حالا انسان ها برای بازسازی به ۵ گروه متفاوت با خصلت ها و قوانین متفاوت تقسیم شدهاند که هر گروه عهده دار بخشی از وظیفه های اجتماعی است.
شعار این شهر این است که بخش تو مهمتر از خانواده توست. وفاداری با توجه به بخش اهمیت دارد و اگر خانوادهات متعلق به یک بخشند و تو برای بخش دیگری، انگار باید با آنها خداحافظی کنی. ولی اگر نتوانی با یکی از بخش ها اصطلاحا مچ شوی، بی بخش و یا همان بیخانمان میشوی که از همه امتیازات زندگی اجتماعی محرومند، حتی بازگشت به خانواده خود.
این داستان نقاط ضعفی دارد که با توجه به روند داستان قابل چشم پوشی است. داستان جدید بود و کشش فراوانی داشت که من را تا آخر کتاب نگه دارد ولی حقیقتا از فضای داستان لذت نبردم. داستانش هنوز ادامه دارد اما رغبتی به خواندنش ندارم. امتیازم صرفا شخصی است :۵ از ۱۰
شاید بقیه جلد ها بیشتر احترام من را برانگیزانند ولی این یکی نه. گفتم شاید فیلمش قشنگ باشد اما حتی از فیلمش هم لذت نبردم. خب هر کسی یک جور سلیقه دارد دیگر🤷♀️
۲. چگونه با پدرت آشنا شدم؟
داستان بامزهای دارد. مثل اینکه این مجموعه داستان کوتاه ابتدا در ستون یکی از روزنامه ها چاپ میشده که سپس خانم زارع آن ها را جمع آوری کرده و با اندکی تغییر به صورت کتاب در آورده است.
داستان ها به صورت طنز نگاشته شدهاندو کتابخوانی خانم مویدی فرد آن را حتی کمدیتر کرده است. داستان درباره یک مادر است که در نامههایی به دخترش شرح پیدا کردن شوهر خود یعنی پدر آن دختر را توضیح میدهد. کتاب را صرفا برای اینکه حالم در آزمایشگاه خوب باشد و بتوانم سرپا بایستم انتخاب کردم. اما بعدش با شنیدن هر داستانش کلی خندیدم و متوجه شدم انتخاب خوبی بوده است.
کتابش نقد دارد اما اگر صرفا دلتان میخواهد کمی از این روزمرگی جدا شوید و یک کتاب صوتی طنز گوش دهید این کتاب پیشنهاد من است. ۸ از ۱۰