The Z.coli

زیکُلای / روزمره نویس

۱۶. هجوم یکباره

نمیدانم شما این اعتقاد رو دارید که "روز شنبه هر کی بره دکتر تا آخر هفته باید بره!" ؟ ولی مردم اینجا این اعتقاد رو دارند. مثلا دیروز ،شنبه، خلوت ترین روز بود! فقط یه بیمار کوچولو داشتم با یه تست بارداری.

در عوض امروز کلی مریض آمد، آنهم نه یکی یکی بلکه ساعت ۸ و نیم شد که دیدم همه شان با هم آمدند توی اتاق پذیرش و من را با کلی آزمایش سوپرایز کردند! اگر از آزمایشهای کارت بهداشت و غیره و ذلک بگذریم، آنهایی که تست کرونا میخواستند بدهند هم زیاد بود. و از آنجایی که هر بیمار ده تا آزمایش دارد برای خودم برنامه ریختم و به بیمارانی که تست کرونا قرار بود بدهند گفتم ساعت ۱۱ به بعد. 

داشتم آزمایش ادرار یکی از مراجعین را انجام میدادم که دیدم خانم الف وارد شد و گفت:"ساعت ۱۱ به بعد تست کرونا میگیری؟" تایید کردم که گفت :" یکی از خانم ها که به قولی مرا میشناخت آمد توی دفتر و به من گفت " خانم الف چه وضعشه! ما کار داریم آزمایشگاه هم گفته ساعت ۱۱ به بعد بیاین تست بدین." منم گفتم اگه گفتن ساعت ۱۱ به بعد همون ساعت برین تست بدین. گفت" نمیشه که، اومدیم و نتونستیم اون ساعت بریم تست بدیم، چی میشه؟" منم گفتم این دیگه مشکل شماست ساعت مشخص شده ساعت ۱۱ هست نمیشه که بنده خدا هی لباس بپوشه بره تست بگیره دوباره در بیاره بره بقیه آزمایش هاش رو انجام بده.  این رو گفتم که بدونی همین فرمون که داری میری جلو، ادامه بده. شل نشی یه وقت کسی قبل ۱۱ اومد حتی اگه همکاران معرفیش کردن بری ازش تست بگیری."

خب حقیقتا از این که طبق برنامه‌ام جلو رفتم بسیار خوشحال شدم و تایید همکار برام باارزش بود. نتیجه اینکه روی حرفم پایبند بمونم :))

About me
پس از تاریک ترین ساعات شب
خورشید طلوع میکند...



کارشناسی آزمایشگاه تشخیص طبی

طرحم را در آزمایشگاهی روستایی و دور از شهر گذراندم

اکنون خانه دار
و تا ابد یک مادر...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان